خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «وقت فضیلت نماز شب و قضای آن» را منتشر می کند.
* مسئله 8: «وقت نافلة اللیل مابین نصفه والفجرالثانی، والافضل اتیانها فی وقت السحر و هوالثلث الأخیر من اللیل، و أفضله القریب من الفجر». [عروة الوثقی/1/525]
صاحب عروۀ (ره) می فرماید: وقت نافله شب، بعد از انتصاف اللیل تا طلوع فجر ثانی است که همان، وقت دخول صلاة صبح است؛ و می فرماید: افضل اوقات برای صلاة شب، ثلث اخیر شب است، که از آن تعبیر به سحر می شود؛ و افضل از او هم قرب الی الفجر است. هرچه اتیان صلاة شب به طلوع فجر قریب بشود، فضیلتش بیشتر است. کلام در مقام در دو جهت واقع می شود.
جهت اول: داخل شدن وقت صلاة لیل بعد از انتصاف اللیل است، در مقابل این که صلاة لیل را قبل از انتصاف اللیل و در اول اللیل هم می شود خواند.
جهت دوم: در آخر وقت صلاة لیل است که بعضی فرموده اند: آخر وقت، طلوع فجر اول است، اما مشهور می گویند: طلوع فجر ثانی، آخر وقت نماز شب است. فعلاً کلام در جهت اولی است که وقت صلاة لیل بعد از انتصاف اللیل داخل می شود. در مقابل این که قبل از انتصاف اللیل وقتش نیست. بر این مسئله، دعوای اتفاق و تسالم بین اصحاب شده است که وقت آن بعد انتصاف اللیل است؛ و معلوم است در مواردی که دلیل شرعی و مدرک اجتماع در بین معلوم یا محتمل بشود، آن اجماع تعبدی نمی شود، اجماع مدرکی است که به درد نمی خورد. در مانحن فیه، مدرک معلوم است، و یا لااقل محتمل است؛ لذا اجماع در مانحن فیه قیمتی ندارد، عمده روایات و خطابات شرعی است که از آن ها چه استفاده می شود.
* روایات دال بر دخول وقت نماز شب بعد از نصف شب
از روایات متعدده ای ظاهر می شود که دخول وقت صلاة لیل بعد از انتصاف اللیل است. یکی از این روایات صحیحه زرارۀ [وسایل الشیعه/4/59/ح1] است. روایت اول «محمدبن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن ابن اُذَینة» عمربن أذینه است «عن زرارة» روایت من حیث السند صحیحه است «قال: تصلی... بعد ما ینتصف اللیل ثلاثة عشرة رکعة، منهاالوتر و منها رکعتاالفجر» بعد از انتصاف اللیل این سیزده رکعت را بخوان. اگر بعد از انتصاف اللیل وقت صلاة اللیل نبود، می فرمود: «و بعدالعشاء ثلاث عشرة رکعة» از این سیزده رکعت صلاة الوتر است که صلاة الوتر به شفع و وتر به هر سه رکعت اطلاق می شود و از این سیزده رکعت دو رکعت صلاة فجر یعنی نافله صبح است.
از این روایت مبارکه به مقتضای تقیید و تحدید به انتصاف اللیل معلوم می شود که صلاة اللیل سیزده رکعت است، بعد از انتصاف اللیل شروع می شود. روایت دیگر [وسایل الشیعه/6/495/ح2] «و باسناده عن سعد» شیخ به سندش از سعدبن عبدالله نقل می کند: «عن احمد و عبدالله ابنی محمدبن عیسی» احمد و عبدالله دو پسر محمدبن عیسی، که احمدبن محمدبن عیسی شخص جلیل القدر است، ولی عبدالله بن محمدبن عیسی توثیقی ندارد، «عن علی بن الحکم» سعدبن عبدالله همیشه از احمدبن محمدبن عیسی نقل می کند؛ روایات کثیره ای دارد «عن عبدالله بن بُکَیر» به واسطه عبدالله بن بُکَیر موثقه است، چون عبدالله بن بُکَیر فطحی است «عن زرارۀ، عن ابی جعفر علیه السلام قال: انما علی أحدکم اذا انتصف اللیل أن یقوم فیصلی صلاته جملة واحدة ثلاث عشرة رکعة» این است و جز این نیست که بر آحاد شما تکلیف است وقتی انتصاف اللیل شد، «ان یقوم فیصلی ثلاث عشر رکعة» که دلالت می کند بر همین معنایی که عرض کردم، مثل «اذا زالت الشمس» است «اذا غربت الشمس» است، دلالت می کند. هم چنین صحیحه فضیل [وسایل الشیعه/4/248/ح3] «محمدبن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن بن ابی عُمیر، عن عمربن اُذینة، عن فضیل، عن احدهما أن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کان یصلی بعد ما ینتصف اللیل ثلاث عشرة رکعة» صلاة اللیل بر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم واجب بود، یعنی آن نماز شبی که بر ما مستحب است، بر ایشان فرض بود، سیزده رکعت را بعد از انتصاف اللیل می خواند. اگر این روایت را به آن روایات منضم کنیم که دلالت می کنند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از این که صلاة عشاء را می خواندند، تا نصف اللیل، صلاة اتیان نمی کردند.
یکی دیگر از این روایات صحیحه، عمربن اُذینه [وسایل الشیعه/4/230] است «و عنه» یعنی کلینی نقل می کند: عن علی بن ابراهیم، «عن أبیه، عن ابن ابی عُمیر، عن عمربن اُذینة، عن عدة أنهم سمعوا أبا جعفر علیه السلام یقول: کان أمیرالمؤمنین علیه السلام لایصلی من النهار [شیئا] حتی تزول الشمس» زوال شمس، وقت نافله صلاة ظهر است. این در مقابل اینکه نافله ظهر را قبل از ظهر می شود خواند «و لامن اللیل بعد ما یصلی العشاء، الآخرة حتی ینتصف اللیل» حتی این که انتصاف اللیل بشود. این هم «بعد ما یصلیالعشاء» دارد، وتیره را ندارد، نه در رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نه در مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام».
باز در معتبره زراره دارد [وسایل الشیعه/4/157/ح3] «و باسناده عن الحسین بن سعید، عن النضر» بن سوید (ره) «عن موسی بن بکر» واسطی، گفتیم: از معاریف است و حُسن ظاهر دارد، «عن زرارۀ، قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام یقول کان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم» در ذیلش دارد: «... کان لایصلی بعدالعشاء حتی ینتصف اللیل» بعضی اشکال کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این را می خواند، فعل ایشان دلالت می کند که این فضیلت دارد. چون رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فضیلت را ترک نمی کرد، این دلالت نمی کند که قبلاً نمی شود خواند. پاسخ آن که این روایات که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قبلاً نمی خواند، مولانا أمیرالمؤمنین علیه السلام ترک می کرد، دلالت دارند. امام علیه السلام که این ها را نقل می کند، می خواهد مطلب را مسلم کند. لذا می خواهد بیان کند که حکم چنین است و تأسیس از اول این چنین است. در روایاتی دارد که می فرمایند: هر چه ما می گوییم از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل کنید. امام علیه السلام این ها را در مقام بیان می فرماید. صاحب شریعت، خودش بعد از انتصاف اللیل می خواند. مولانا أمیرالمؤمنین علیه السلام با آن مقام و عبادت شان، از نصف شب صلاة لیل را شروع می کردند. از این معلوم می شود که وقتش همین وقت است. روی این حساب است که صدوق (ره) [وسایل الشیعه/4/ 248/ح1و2] در روایتی مرسله، می فرماید: «محمدبن علی بن الحسین باسناده عن ـ عبدالله ـ عبیدبن زرارة، عن ابی عبدالله علیه السلام أنه قال: کان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اذا صلی العشاء أوَی الی فراشه فلم یصل شیئاً حتی ینتصف اللیل» بعد از این که صاحب وسایل این را نقل می کند، می گوید: «و قال:» صدوق «أبوجعفر علیه السلام : وقت صلاة اللیل مابین نصف اللیل الی آخراللیل» لعل صدوق (ره) از روایاتی که در مانحن فیه ذکر کردیم، استفاده کرده است که آن روایات ظاهرش این است که وقت صلاة اللیل بعد از انتصاف اللیل است.
اگر ما بودیم و این روایات، ملتزم می شدیم که وقت صلاة اللیل به انتصاف اللیل می باشد، دلالت این ها فی نفسه تمام است.
* روایات دال بر جواز اتیان نماز شب قبل از نیمه شب
در مقابل این روایات، از روایاتی استفاده می شود که نافله صلاة لیل را می شود قبل از انتصاف لیل خواند. یکی از آن روایات که لعل عمده آن، همین روایت است؛ موثقه سماعه [وسایل الشیعه/4/252] است: شیخ (ره) «عنه» یعنی محمدبن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید «عن محمدبن ابی عمیر، عن جعفربن عثمان» که همان جعفربن عثمان شریک است، رواسی که خود و برادرانشان از اجلا هستند «عن سماعة» سماعة بن مهران که واقفی است، لذا روایت موثقه می شود، «عن ابی عبدالله علیه السلام قال: لابأس بصلاة اللیل فیما بین أوله الی آخره الا أن أفضل ذلک بعد انتصاف اللیل» صلاة اللیل را اول لیل هم بخوانی عیب ندارد. این قرینه می شود بر اینکه بعد از انتصاف لیل خواندن، هر مقداری که طلوع فجر نزدیک شود، افضل است «و لابأس بصلاة اللیل فیما بین اولیه الی آخره، الا ان أفضل ذلک بعد انتصاف اللیل» افضل از این انتصاف اللیل است. این روایت من حیث السند و من حیث الدلاله هم تمام است.
پس از ظهور آن روایاتی که خواندیم، رفع ید می شود که انتصاف اللیل دخول اصل وقت باشد بلکه آن، وقتِ فضیلت می شود و این، وقت اجزاء می شود.
روایت دیگر، صحیحه محمدبن عیسی بن عبید است [وسایل الشیعه/4/253/ح14]، «عن محمدبن عیسی قال: کتبت الیه» به امام علیه السلام نوشتم «أسأله یا سیدی» قرینه است که امام علیه السلام است «روی عن جدک أنه قال» از جد شما سؤال شده است که فرموده است: «لابأس» همان روایت سماعه است که جدش ابی عبدالله امام صادق علیه السلام فرموده بود. «لابأس بأن یصلی الرجل صلاة اللیل فی أول اللیل، فکتب فی أی وقتٍ صلی فهو جائزٌ إنشاء الله» امام هم در جواب تصریح فرمود: هر وقت بخواند عیب ندارد. این روایت، دلالت بر این معنا می کند.
روایت دیگری از حسین بن علی بن بلال [وسایل الشیعه/4/253/ح13] است که ضعیف است، آن دارد «کتبت الیه فی وقت صلاة اللیل، فکتب عند زوال اللیل و هو نصفه أفضل فان فات فاوله و آخره جائز» اگر در نصف اللیل نشد، اول و آخر آن هم جایز است و عیبی ندارد.
* تعارض روایات در فضیلت صلاة لیل در اول یا قضاء آن
روایاتی که خواندیم، با صحیحه معاویة بن وهب [وسایل الشیعه/4/255/ح1] معارض است که صاحب وسایل (ره) آن را ذکر فرموده است از «محمدبن علی بن الحسین باسناده عن معاویة بن وهب» که سند صدوق است و هم «رواه الکلینی عن عدة من أصحابنا عن أحمدبن محمد، عن الحسین بن سعید، عن حمادبن عیسی عن معاویة بن وهب»، روایت، من حیث السند صحیحه است «عن ابی عبدالله علیه السلام أنه قال: قلت له: أن رجلا من موالیک من صلحائهم» مراد از موالیان و صلحای شیعیان شما «شکی الی ما یلقی من النوم» شکایت کرد که خوابش می گیرد؛ «و قال أنی اریدالقیام باللیل» من می خواهم شب بیدار شوم «فیغلبنی النوم» نوم مرا می گیرد، نمی گذارد «حتی أصبح» حتی این که طلوع فجر می شود. آن وقت، صلاة اللیل از دست می رود، شروع می کنم به قضا کردن آن ها «فربما قضیت صلاتی الشهرالمتتابع» یک ماه نماز شب ها را قضاء می کنم. «والشهرین» دو ماه نماز شب ها را قضاء می کنم «أصبر علی ثقله» بر من ثقیل است، ولی صبر می کنم «فقال: قرة عین والله» امام در جواب فرمود: عجب مؤمنی است، قرة عینٍ والله «و لم یرخص فی النوافل اول اللیل» امام علیه السلام به این شخص ترخیص نداد که در اول لیل، نافله لیل را بخواند، فرمود: همان جور قضاء بخوان. بعد فرمود: «و قال: القضاء بالنهار أفضل» قضاء نوافل در روز، افضل بر اتیان اول لیل است. صاحب عروه [عروة الوثقی /1/ 525/مسئله10] هم فتوا می دهد به این، که اگر امر دایر باشد انسان صلاة لیل را اول بخواند یا قضاء بکند، قضا افضل است.
* عنوان تعجیل به مستحب و اتیان نماز شب قبل از نیمه شب
مشروع است که انسان مستحب را قبل از وقت اتیان کند، اما این به عنوان تعجیل به مستحب است، نه این که اتیان مستحب در وقتش است، مثل آن کسی که می ترسد روز جمعه نتواند غسل کند. مشهور می گویند: [موسوعة الامام الخویی/10/22]: روز پنج شنبه غسل کند، آیا روز پنج شنبه غسل روز جمعه می شود؟! این اسمش، تعجیل بالمستحب است. در بعضی موارد شارع تعجیل بالمستحب را تجویز می کند. [رک: وسایل الشیعه/3/319/باب9]
در مانحن فیه هم اگر اول اللیل اداء بشود، چه جور می شود که قضاء از اداء افضل باشد؟ اگر بنا بشود که صلاة اللیل در اول اللیل اتیان بشود، چنانچه از باب تعجیل مستحب نباشد، پس چه جوری می شود که قضاء آن افضل است از اداء باشد؟ این که معقول نیست. اداء اتیان فی الوقت است. پس معلوم می شود که این به عنوان تعجیل است، این عنوان تعجیلی است. فقیه، باید بصیر باشد، این به عنوان تعجیلی است، نه به عنوان اتیان مستحب در وقتش است.
روایات سابقه می گفتند که وقتش «اذا انتصف اللیل صلاة اللیل امر دارد، و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هم همین جور می کرد. این منافات ندارد که بگوید: «لابأس»، قبل از انتصاف لیل بخواند، منتهی اطلاق این روایات را مقیّد خواهیم کرد به آن صورتی که انسان عذر داشته باشد که تعجیل به صلاة اللیل که مستحب است، عیب ندارد. این را ملتزم می شویم و موثقه سماعه دلالت می کند، ولکن چون در سایر روایات این تعجیل را مقید به عذر کرده و فرموده اند: اگر عذر داشته باشد، مثل تقیید در غسل روز جمعه است، اینجا هم لابأس که اول اللیل اتیان کند، برای شخص که عذر دارد، می تواند تعجیل کند و لکن قضاء از آن افضل است. پیش فقیه این جور جمع می شود، این روایات با همدیگر تعارض ندارد، این عنوان اتیان الوقت نیست، تجویز اتیان فی اول الوقت است، آن روایت صحیحه معاویة بن وهب دلالت می کند که اول اللیل اتیان در وقت نیست، قضاء از آن افضل است. می گوییم: عیب ندارد، آن هم فضیلت دارد، اول اللیل بخواند عیب ندارد، ولکن قضاء از آن افضل است و آن تعجیل است، خودش هم در حق معذور به قرینه روایاتی که در مسأله نهم ذکر خواهیم کرد و خواهیم گفت: عیب ندارد.
* دایره عنوان تعجیل به مستحب
اگر کسی ملتزم بشود ـ بعید نیست که ملتزم بشویم ـ در بعضی از موارد نسبت به بعض از اشخاص مثل آن جاهایی که انسان در لیالی صیف است که خیلی شب کوتاه است؛ آن جا اگر در روایات وارد بشود که وقت اوسع است «من اول اللیل» است ممکن است که فقیه ملتزم بشود تخصیص بزند و بگوید «الا ایام الصیف» که لیل کوتاه است یا شخص مسافر است، راحله حرکت می کند و باید نمازش را هر چه که هست بخواند، اگر دلیل قائم بشود ملتزم می شویم. کلام در این است که این روایت که در مانحن فیه «لابأس» می گفت، و می گفت: اتیان کن. اگر یک روایتی اخص از صحیحه معاویه بن عمار باشد، در مورد خاصی باشد و دلالت به توسعه وقت کند، به آن اخذ می کنیم؛ ولکن اگر این روایات باشد، مقتضای جمعش با این صحیحه معاویۀ بن وهب است که این تعجیل در نافله است، و تعجیل در نافله دلیل شرعی می خواهد. چون شارع باید این را تجویز کند که نافله را قبل از وقت به عنوان تعجیل بخوانیم، و الا این بدعت و تشریع می شود. لذا جماعتی از فقهای متأخرین و هوالصحیح کما ذکرنا، تعجیل در غسل جمعه را قبول نکرده اند؛ چون روایت آن ضعیف است. [موسوعة الامام الخویی/10/22] و الا اگر این روایت تمام بود ملتزم می شدیم و اشکالی هم نداشت.
امام علیه السلام فرمود: قضاء، افضل است؛ وقتی روایت صحیحه حجت شد، باید اخذ کرد. این روایت می گوید: قضاء افضل از آن اداء است، معنایش این است که آن در وقت نیست. آن روایت هم می گفت: «لابأس»، عیبی ندارد. منتها اطلاق آن روایاتی که خواهد آمد، به صاحب الاعذار تقیید خواهد کرد، آن هایی که عذری دارند، مثل شخصی که خواب می ماند، و یا فرض کنید که کار دیگری دارد، مانعی ندارد که اخذ به آن ها کنیم. اگر انسان، شمّ فقاهت را ملاحظه کند، و روایات را با آن حساب کند، می بیند که مسأله صاف است و اشکالی ندارد.
ائمه علیهم السلام با آن ابتلایی که در آن زمان داشتند، چه جور این احکام را به ما رسانیده اند و ما را غنی کرده اند؟ در هر واقعه ای، حجتی از آن ها هست، قل واقعه ای که حجتی از آن ها نرسد که حکم آن واقعه از آن ها نباشد، این به برکت آن ها است، ارواح العالمین لهم الفداء. والحمدلله رب العالمین.
تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی
منبع: هفته نامه «افق حوزه»
نظر شما